بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | 	bachehayehagh.ir


در طبیعتــــــ رازی نهفته استــــــ؛
راز شکوفاییـــــــ،
بهاری دیگــــــــر،
راز سبز انتظــــــار...
شاعر: امین کوهـــــرو(نیما.آ)
اللهم عجل لولیک الفرج...

آخرین نظرات

۱۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند...! بعد ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت.... که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش... فقط وقتی حسین امد بالای سرش می خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۴۰
مهدی صادقی
این فبلم رو کربلا رفته ها ببینند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۲۵
مهدی صادقی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۵
مهدی صادقی
" دورت بگردم "برایــم وقتی معنا شد ؛که پـــرواز EP 587 ِ  /تهران- مشهد/  حرمـَ ــت را طواف کرد ...                        این دل ز ِ جنس ِ پنجره ِ فولاد ِ تو نبود      یعنی که زود میشکند از فراق ، زود ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۳
مهدی صادقی
استاد ِ نجوم دارد می گوید زمین یک قمر دارد و آن هم ماه است، و من ناخودآگاه در ذهنم مرور می شود که زمین یک قمر دارد و آن هم اباالفضل است. این مطلب در  خدایی کرببلات بهشته
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۱۱
مهدی صادقی
نمازم راقضا کرده تماشا کردنت ای ماه ...مشک را که به دستش داد ، نگاه به لب های علی کرد ،عمو رفت ،فکر کردحالاست که قلب بابا به ضربان بی افتدتپش های بی صدای قلب بابا را توی نگاه مضطرب عمه می دیدصدای تکبیر اول که آمدقنداقه ی اصغر را گرفت :"عمو با آب می آید جان ِ خواهر"صدای تکبیر دوم که آمدچشم هاش را بست:"لبخند علی را برق آب زیباتر می کند"منتظر ماندجای تکبیر سوم"صدای گام های تا شده ی بابا بود که عمود خیمه ی عمو را روی زمین می کشید..."آبروی آب رفته بود با عموماه هر کجا که بر فراز باشد می درخشد چه از گردن چه از پهلوی سر بر نیزهمی دانستی دست هات را که در راه عزیز فاطمه بدهی فرزند فاطمه می شوی؟"غم مخوری گل پسرم ام البنین اگر این جا نیست مادرت زهرا هست جان ِ مادر"آب را خجلت زده کرده ای اقیانوس عشق و ادب و کرم.یل بی مثال بنی هاشم خودم را سپرده ام دست تو از این سیاهی هاو می دانم مرد است و قولش ، تو که نامت عباس است اما حیدر قافله ی عشقی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۱۰
مهدی صادقی
من و یک عمر غم، دست خودم نیست شبیه محتشم، دست خودم نیست بدون دست تو از پا می‌افتم به دستانت قسم، دست خودم نیسترها مانده است بر شن‌ها چه دستی! جدا از پیکر سقا، چه دستی! عموی ماه! بعد از دست‌هایت  بگیرد دست بابا را چه دستی؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۹
مهدی صادقی
شب ما سینه زنانلیله عاشورا نیست…شور و دلشوره برایشب اول داریم یک آقایی هستکه غربت هفتاد و دو نفر را تنهابه دوش می کشد.ابرهایی بودندکه دلشان می خواست ببارندوقتی صدای گریه کودکانه ای از خیمه ای بلند شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۷
مهدی صادقی
اعیاد گذشت و خبر از یار نیامد ...بر زخم ِ دل ِ فاطمه (س) غمخوار نیامد ...چند ماه دگر مانده که با ناله بگوییم ...ای اهل ِ حرم میر و علمدار نیامد ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۷
مهدی صادقی
نیزه داشت خم می شدمی شکست از غم ...سر شش ماهه ای بر فرازش بود.بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته استدیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته استکم خیره شو به نیزه ، علی را نشان ندهگهواره نیست دست خودت را تکان نده.." متن شعر در ادامه مطلب "یا خَیْرَ مَن سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَگوینـــد بـــه کـــربـــلـا مَـــرویـــد از پـــی شـــفاهـــر آن کـــه رفتـــه استــــ بـــه یـــقین مـــبتلـا تـــر استــــ ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۵
مهدی صادقی