بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | 	bachehayehagh.ir


در طبیعتــــــ رازی نهفته استــــــ؛
راز شکوفاییـــــــ،
بهاری دیگــــــــر،
راز سبز انتظــــــار...
شاعر: امین کوهـــــرو(نیما.آ)
اللهم عجل لولیک الفرج...

آخرین نظرات

۴۶ مطلب با موضوع «دل نوشته» ثبت شده است

مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند...! بعد ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت.... که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش... فقط وقتی حسین امد بالای سرش می خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۴۰
مهدی صادقی
" دورت بگردم "برایــم وقتی معنا شد ؛که پـــرواز EP 587 ِ  /تهران- مشهد/  حرمـَ ــت را طواف کرد ...                        این دل ز ِ جنس ِ پنجره ِ فولاد ِ تو نبود      یعنی که زود میشکند از فراق ، زود ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۳
مهدی صادقی
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد.       دانشگاه که قبول شد همه گفتند:سهمیه داشته    ولی هیچ کس نمی دانست که سال اول دبستان   وقتی می خواستند به او یاد دهند که بنویسد «بابا»     یک هفته در تب سوخت...   این زندگی قشنگ من مال همه                                  ایام سپید رنگ من مال همه                                                         بابای همیشه خوب من را بدهند                                                                               این سهمیه های جنگ من مال همه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۱
مهدی صادقی
خدایا...پروردگارا...کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را رو به حقیقت بگشایم... خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم را که دیری است دراین قفس زندانی است، در آسمان آبی عشق تو پرواز دهم خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پرواز را همیشه در خود زنده نگه دارم  خدایا،شرمنده ام از زیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام خدایا از قدر نشناسی خودم ، از این که هر روز باعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم خدایا چه بگویم از کدامین گناهم نزد تو طلب عفو کنم.خدایا به کدامین گناهاشک شرم ازدیده جاری سازم .هر وقت که خواستم زبان به حمد و ثنایت بگشایم اشک در دیدگانم جمع شد و بغض شرم و پشیمانی از گناهان دیگر مجال سخن گفتن نداد خدایا ،مرا از این منجلابی که در آن گرفتار شده ام نجاتم ده به این پرنده ی اسیر پروبالی ده تا خودش را از این قفس رهایی بخشد خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظهآنچه باشم که تو میخواهی خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم و زبان به حمد و ثنایت بگشایمدرحالی که خود از کرده خویش آگاهم چگونه می توانم دوستار تو باشم درحالی که برعهد و پیمانی که با تو بستهام وفادار نبوده ام چگونه می توانم طلب عفو و بخشش کنم درحالی هنوز شعله های عصیان در درونم فروزان استبارلاها،چگونه می توانم روی به توبه آورم درحالی که اسیر هواهای نفسانی خویشم ... همیشه آرزویم این بوده است که حتی برای یک روزکه شده آنچه باشم که تومی خواهی وآنچه کنم که تو می پسندیولی افسوس این نفس سرکش تا کنون مجال برآورده شدن این آرزو ر ابه من نداده است بارلاها، می ترسم، ازخویش وازاین سرنوشتی درانتظارمن استمی ترسم از این بیابان و شوره زاری که در پیش روی من است می ترسم که مرگ به سراغم بیاید آرزوی رسیدن به تو را این بار او از من بستاند پس ای پروردگار بی همتا به لطف وکرمخویش مرا از مرداب رهایی ده وتوانی ده خویشتن را از هرچه بدی است پاک کن
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۱ ، ۱۳:۰۴
مهدی صادقی
پیش از آنکه از غذایی که می خوری ایراد بگیری ، به کسی بیندیش که چیزی برای خوردن ندارد . پیش از آنکه از همسرت گله کنی ، به کسی بیندیش که از خدا مونسی می طلبد . پیش از آنکه از فرزندت انتقاد نا بجا کنی ،به کسی بیندیش که در آرزوی داشتن فرزند می سوزد . پیش از آنکه انگشت اتهام به سوی کسی بگیری ،بیندیش که همه ی ما کناهکاریم و باید جوابگوی خدا باشیم . پیش از آنکه از شغلت ناراضی باشی ،به کسی بیندیش که در آرزوی شغل است . پیش از آنکه ناشکری کنی ، خدا را شکر کن که هنوز زنده ای برای تلاش و تکاپو . بخاطر داشته باش  زندگی عطیه ی خداوند است پس ای انسان : زندگی کن ... از آن لذت ببر ... و شکرانه اش را به جای آور ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۴۹
مهدی صادقی
یکی از یاران امام رضا علیه السلام به نام حسن ابن جهم به امام رضا علیه السلام می گوید:ما را از دعا فراموش نفرمایید.امام(ع) فرمودند:آیا فکر می کنی که تو را از دعا فراموش می کنم؟آیا تصور تو این است که من تو را دعا نمی کنم؟آن مرد می گوید: با خود فکر کردم که امام رضا(ع) برای شیعیانش دعا می کند و من هم از شیعیانش هستم پس برای من حتما دعا می کند.پس به حضرت عرض کردم:نه من فکر نمی کنم که شما ما را از دعایتان فراموش کنید.امام فرمودند:ازکجا فهمیدی که تو را از دعا فراموش نمی کنم؟عرض کردم:من شیعه ی شما هستم و شما هم برای شیعیانتان حتما دعا می کنید پس برای من هم دعا می کنید.امام علیه السلام فرمود:آیا راه دیگری به نظرت میرسد که از آن کشف کنی که من تو را دعا می کنم یا نه؟گفتم:نه راه دیگری به نظرم نمی رسد.حضرت فرمودند:هر وقت خواستی که بفهمی من درباره ی تو چگونه هستم نگاه کن به وضع خودت.ببین من در دل تو چگونه ام.به دل خودت نگاه کن و ببین وضع من در دل تو چگونه است و از آن کشف کن که وضع تو هم در دل من به همان کیفیت است....
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۱ ، ۰۸:۵۱
مهدی صادقی