رساندن اب مشک میخواهد
رساندن مشک دست
رساندن دست عباس
انتخاب ساده ای بود
یک تیر و سه نشان:
مشک!
تا از حسین دست بکشددستانش را بریدند…می دانستند دلش لبریز از عشق حسین استهدف تیرها کردند قلبش راگفتند در سرش هوای حسین استچه کنیم؟اینجا پای عمود آهن به میان آمد.
پ ن :
1 . کربلا نرفته بود.می گفت هنوز وقت هست ... امروز خیره مانده ام به عکس مزارش کربلا نرفته،رفت