شب سومم گذشت
دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۱، ۰۸:۳۳ ق.ظ
هر کاری می کردند، گریه دختر کوچولو قطع نمی
شد. از گوشش بدجوری خون می چکید...
مرد نفس زنان، پشت نخل نشست. آرام مشتش را باز
کرد. گوشواره های کوچک، عجیب برق می زد!
۹۱/۰۸/۲۹
رقیه پَر...
و من هنوز
پرپر می زنم
در روضه هایت...
شب سوم شب بی بی رقیه(س) فاطمیه اول محرم است...