بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | 	bachehayehagh.ir


در طبیعتــــــ رازی نهفته استــــــ؛
راز شکوفاییـــــــ،
بهاری دیگــــــــر،
راز سبز انتظــــــار...
شاعر: امین کوهـــــرو(نیما.آ)
اللهم عجل لولیک الفرج...

آخرین نظرات

۹۴ مطلب با موضوع «عکس نوشته» ثبت شده است

دلت تنگ شده می دانمدستت را روی سینه بگذارسلامی بدهحرم عباس است دستم به روی سینه برای ارادت استاین بارگاه قدس امام‎ کرامت ستفرقی نمیکند ز کجا میدهی سلاماو میدهد جواب تو را ، اصل نیت استفرقی نمیکند که کجای حرم رویحتی نگاه کردن گنبد عبادت است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۱ ، ۱۸:۱۱
مهدی صادقی
کربلا در یک نگاه... سعید شیرودی سه شنبه 25 مهر 1391 مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالیحتی حواسش نبوددستانش را بریده اند...!بعد ریخته شدن آب همآنقدر ناراحت....که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش...فقط وقتی حسین امد بالای سرشمی خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمیددستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۵
مهدی صادقی
باید سبکتر شود...چیزی برای انداختنجز دستانش پیدا نمی کند!حالا سرعتش بیشتر هم شده استحتی باد هم به گردش نمی رسد!اما ناگهان در بهت همه«فَوَقَفَ الْعَبَّاسُ (ع)»؛عباس می ایستد!چرایش را از مَشکیکه تیر خورده باید پرسید!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۱ ، ۱۸:۴۹
مهدی صادقی
پ.ن:در مورد هیئتهیئت هفتگی کم استوقتی تو هر روز گریه می کنی خون!!!+یابقیه اللهپ.ن:(گوساله پرستان)غیبت موسی به پایان می رسد باز می گردد و می بینیدهیئت گوساله را ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۱ ، ۱۱:۲۹
مهدی صادقی
ایثار واژه ایی گنگ بود تا ان روز در علقمه که معنایش کرد عباس! اگر جز حسین کسی خبر شهادت عباس را داده بود تا قیامت کسی کشته شدنش را باور نمی کرد!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۵:۲۵
مهدی صادقی
مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند...! بعد ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت.... که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش... فقط وقتی حسین امد بالای سرش می خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۴۰
مهدی صادقی
" دورت بگردم "برایــم وقتی معنا شد ؛که پـــرواز EP 587 ِ  /تهران- مشهد/  حرمـَ ــت را طواف کرد ...                        این دل ز ِ جنس ِ پنجره ِ فولاد ِ تو نبود      یعنی که زود میشکند از فراق ، زود ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۴۳
مهدی صادقی
نمازم راقضا کرده تماشا کردنت ای ماه ...مشک را که به دستش داد ، نگاه به لب های علی کرد ،عمو رفت ،فکر کردحالاست که قلب بابا به ضربان بی افتدتپش های بی صدای قلب بابا را توی نگاه مضطرب عمه می دیدصدای تکبیر اول که آمدقنداقه ی اصغر را گرفت :"عمو با آب می آید جان ِ خواهر"صدای تکبیر دوم که آمدچشم هاش را بست:"لبخند علی را برق آب زیباتر می کند"منتظر ماندجای تکبیر سوم"صدای گام های تا شده ی بابا بود که عمود خیمه ی عمو را روی زمین می کشید..."آبروی آب رفته بود با عموماه هر کجا که بر فراز باشد می درخشد چه از گردن چه از پهلوی سر بر نیزهمی دانستی دست هات را که در راه عزیز فاطمه بدهی فرزند فاطمه می شوی؟"غم مخوری گل پسرم ام البنین اگر این جا نیست مادرت زهرا هست جان ِ مادر"آب را خجلت زده کرده ای اقیانوس عشق و ادب و کرم.یل بی مثال بنی هاشم خودم را سپرده ام دست تو از این سیاهی هاو می دانم مرد است و قولش ، تو که نامت عباس است اما حیدر قافله ی عشقی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۱۰
مهدی صادقی
شب ما سینه زنانلیله عاشورا نیست…شور و دلشوره برایشب اول داریم یک آقایی هستکه غربت هفتاد و دو نفر را تنهابه دوش می کشد.ابرهایی بودندکه دلشان می خواست ببارندوقتی صدای گریه کودکانه ای از خیمه ای بلند شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۷
مهدی صادقی
نیزه داشت خم می شدمی شکست از غم ...سر شش ماهه ای بر فرازش بود.بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته استدیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته استکم خیره شو به نیزه ، علی را نشان ندهگهواره نیست دست خودت را تکان نده.." متن شعر در ادامه مطلب "یا خَیْرَ مَن سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَگوینـــد بـــه کـــربـــلـا مَـــرویـــد از پـــی شـــفاهـــر آن کـــه رفتـــه استــــ بـــه یـــقین مـــبتلـا تـــر استــــ ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۰۵
مهدی صادقی