بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | bachehayehagh.ir

مطالب روز سیاسی، فرهنگی، مذهبی و هنری

بچه های حق | 	bachehayehagh.ir


در طبیعتــــــ رازی نهفته استــــــ؛
راز شکوفاییـــــــ،
بهاری دیگــــــــر،
راز سبز انتظــــــار...
شاعر: امین کوهـــــرو(نیما.آ)
اللهم عجل لولیک الفرج...

آخرین نظرات

۱۶۱ مطلب با موضوع «مذهبی و اسلامی» ثبت شده است

و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم و بستم رشته پرواز خود را با هزاران زائر دیگر به قفل پنجره فولاد آقاهر چه محکم تر و گفتم ای کران تا بیکران صحن و رواقت زائرم کردی و غم ها را زدودی از وجودم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۰:۳۲
مهدی صادقی
من خواب دیده ام که تو از راه می رسی چیـزی نـمانده است که پـر در بـیـاورم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۰:۳۰
مهدی صادقی
اگرچه دیده در خون نشسته اش تر بود دوچشم بی رمقش نیمه باز بردربود میان حجره به گریه نفس نفس میزد عزیز فاطمه زخمی ترین کبوتربود زبسکه برکف این حجره دستُ پازده بود تمام حجره پُرازتکه تکۀ پربود میان هلهله هابرامام خندیدند صدای خنده آنها ززهربدتربزد زتشنگی جگرش بین شعله ها می سوخت فضای حجره او کربلای دیگر بود کسی نبودبرای  غریبی اش گرید درآن میانه کسی کاش جای خواهربود چقدر خواست زجاخیزد او ولی افتاد همینکه پشت درافتاد یاد مادر بود به یاد مادرو میخُ شراره آتش به یاد حیدرُآن جنگ نا برابر بود بیاد مادر پهلو شکسته در کوچه که دست بسته کنارش فتاده حیدر بود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۱ ، ۱۰:۲۹
مهدی صادقی
دلت تنگ شده می دانمدستت را روی سینه بگذارسلامی بدهحرم عباس است دستم به روی سینه برای ارادت استاین بارگاه قدس امام‎ کرامت ستفرقی نمیکند ز کجا میدهی سلاماو میدهد جواب تو را ، اصل نیت استفرقی نمیکند که کجای حرم رویحتی نگاه کردن گنبد عبادت است
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۱ ، ۱۸:۱۱
مهدی صادقی
کربلا در یک نگاه... سعید شیرودی سه شنبه 25 مهر 1391 مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالیحتی حواسش نبوددستانش را بریده اند...!بعد ریخته شدن آب همآنقدر ناراحت....که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش...فقط وقتی حسین امد بالای سرشمی خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمیددستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۱ ، ۱۴:۴۵
مهدی صادقی
باید سبکتر شود...چیزی برای انداختنجز دستانش پیدا نمی کند!حالا سرعتش بیشتر هم شده استحتی باد هم به گردش نمی رسد!اما ناگهان در بهت همه«فَوَقَفَ الْعَبَّاسُ (ع)»؛عباس می ایستد!چرایش را از مَشکیکه تیر خورده باید پرسید!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۱ ، ۱۸:۴۹
مهدی صادقی
پ.ن:در مورد هیئتهیئت هفتگی کم استوقتی تو هر روز گریه می کنی خون!!!+یابقیه اللهپ.ن:(گوساله پرستان)غیبت موسی به پایان می رسد باز می گردد و می بینیدهیئت گوساله را ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۱ ، ۱۱:۲۹
مهدی صادقی
ایثار واژه ایی گنگ بود تا ان روز در علقمه که معنایش کرد عباس! اگر جز حسین کسی خبر شهادت عباس را داده بود تا قیامت کسی کشته شدنش را باور نمی کرد!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۵:۲۵
مهدی صادقی
مشک را که پر  آب کرد،از خوشحالی حتی حواسش نبود دستانش را بریده اند...! بعد ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت.... که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش... فقط وقتی حسین امد بالای سرش می خواست دست به سینه ، سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند...!!+
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۴۰
مهدی صادقی
این فبلم رو کربلا رفته ها ببینند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۱ ، ۱۵:۲۵
مهدی صادقی